کد خبر: ۱۲۱۸۹
۰۷ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۱:۴۵
چکونه زمین پردردسر محله تربیت، تبدیل به باغ گل‌ها شد؟

چکونه زمین پردردسر محله تربیت، تبدیل به باغ گل‌ها شد؟

محمدعلی خطیب درباره شکل‌گیری باغ گل‌ها می‌گوید؛ وقتی دیدیم درختان درحال خشک‌شدن هستند، شروع به کاشت آنها در قسمت‌های مختلف پارک کردیم. همان در‌خت‌ها جرقه‌ای شد برای احداث باغ زیبای گل‌ها که یکی از جاذبه‌های زیبای شهر مشهد است

خط‌کشی زمین خالی کنار خانه، خواب و خوراک را از او گرفته بود. می‌دانست زمین بیت‌المال است و نباید اجازه دهد که زمین‌خواران آن را مصادره کنند. از‌طرفی خودش یک مدیر شهری بود که داستان تملک و زمین شهری را می‌دانست.

در روزگاری که مدیریت شهری سروسامان امروزی را نداشت، محمدعلی خطیب و تعدادی از اولین ساکنان محله تربیت تصمیم گرفتند خودشان برای شهر و مردم کاری کنند و نگذارند زمین که سهم فضای سبز است، مصادره شود؛ اتفاقی که خاطره زیبایی را در ذهن این شهروند ثبت کرده است.

 

از همسایگی با پارک خوشحال بودیم

‌محمدعلی خطیب در دهه‌۷۰ شهردار تربت حیدریه بوده است و به این دلیل با قوانین شهرسازی آشناست. همین موضوع هم فتح باب صحبتمان می‌شود. او تعریف می‌کند: در یک دوره زمانی، زمین‌خواری در محدوده‌های حاشیه شهر مشهد از تکراری‌ترین اتفاقات بود.

می‌دیدی یک روز چند نفر می‌آیند؛ نقشه می‌کشند، چهارتا میخ می‌کوبند و محدوده‌ای را با گچ و رنگ مشخص می‌کنند و زمین را صاحب می‌شوند! حتی برخی ارگان‌ها از این تخلفات انجام می‌دادند. تا مدیران شهری و مالکان اصلی به خودشان می‌آمدند، می‌دیدی زمین چنددست معامله شده است.

مدیر شهری اسبق ساکن منطقه ما در همان زمان‌ها متوجه شده بود که زمین فعلی باغ گل‌ها دارای کاربری فضای سبز است، ولی عده‌ای می‌خواهند آن را مصادره کنند و کاربری‌اش را تغییر دهند. می‌گوید: ما وقتی فهمیدیم نزدیک خانه ما قرار است یک فضای سبز محلی نسبتا بزرگ ساخته شود، خوشحال بودیم ولی اقدامی نمی‌شد.

 

شب پراسترسی بود

خطیب در ادامه صحبتش از یک اقدام شبانه برای صیانت از زمین باغ گل‌ها می‌گوید؛ «نزدیک بود زمین پارک از دست مردم برود تا اینکه یک روز بعداز مشورت با اهالی تصمیم گرفتیم شبانه همه آن زمین‌ها را شخم بزنیم و رنگ و میخ‌ها را با خاک یکی کنیم.»

ترس ما این بود که قبل از اتمام کار، کسی برای صاحبان قلابی زمین‌ها خبر ببرد و درگیری و آشوبی به وجود بیاید و بشود قوز بالاقوز

او ادامه می‌دهد: ساعت حدود۱۲ شب بود که با ترس و دلهره که مبادا متصرفان زمین‌ها یا آدم‌هایشان بویی ببرند، کار را شروع کردیم. من آن زمان مسئول پروژه‌ای در شهر مشهد بودم و تعدادی از ماشین‌آلات شهرداری در‌اختیارم بود.

آن شب بعد‌از پرداخت اجاره این ماشین‌آلات از جیب خودم، با سلام و صلوات کار را شروع کردیم. ترس ما این بود که قبل از اتمام کار، کسی برای صاحبان قلابی زمین‌ها خبر ببرد و درگیری و آشوبی به وجود بیاید و بشود قوز بالاقوز. تا سایه رهگذری را می‌دیدیم، خودمان را آماده می‌کردیم برای درست‌کردن داستانی و توجیه کاری که انجام می‌دادیم. اما خوشبختانه عابران همه خودی بودند.

پس از آن شب سخت، خطیب و تعدادی از اهالی با پاشیدن بذر در زمین‌های شخم‌خورده و آبیاری آنجا زمینه را برای تبدیل زمین‌های بایر به زمینی سرسبز فراهم کردند.

خطیب تعریف می‌کند: فردای آن روز به شهرداری منطقه رفتیم و ماجرای آن شب را تعریف کردیم. بعد‌از مدتی هم قسمتی از این بوستان تبدیل به خزانه درختان روتبال شد یعنی درختانی که قرار بود به‌دلیل عملیات عمرانی در یک نقطه از شهر با ریشه از جا دربیاید و در این نقطه نگهداری شود، و بعد‌از نهایی‌شدن پروژه به سر جای خود برگردانده شود. با، اما و اگر‌هایی بر سر اجرای آن عملیات، کار جا‌به‌جایی آن درخت‌ها به تعویق افتاد.

ما هم که دیدیم درختان درحال خشک‌شدن هستند، شروع به کاشت آنها در قسمت‌های مختلف پارک کردیم. همان در‌خت‌ها جرقه‌ای شد برای احداث باغ زیبای گل‌ها که یکی از جاذبه‌های زیبای شهر مشهد است.

 

* این گزارش چهارشنبه ۷ خردادماه ۱۴۰۴ در شماره ۵۹۵ شهرآرامحله منطقه ۱۱ و ۱۲ چاپ شده است.

آوا و نمــــــای شهر
03:44